یلدای 95
پسر هندوانه ای شیرینم..یلدات مبارک.. شب خونه مادر جون و پدر جون بودیم و به اتفاق دایی جون و زن دایی جون شب را کنار هم گذروندیم..بابا مجید مجبور بود شب کار بمونه..جاش خیلی خیلی خالی بود. ...
نویسنده :
مریم موسوی
10:46